تئاتر در فرهنگسرای نیاوران
سلام . 40 ماهت بود که دوباره به تئاتر بردمت .این تئاتر رفتن...این چشم در چشمِ بازیگر شدن.این فهمِ سکوت.این دقت.این بازتاب.این تکرار.همان چیزهایی ست که می خواستم. و تو خوب همراهی میکنی آرامی و در درونت غوغا .خنده هایت از ته دل.و این بار لحضاتی رو صحنه نیز رفتی و شوقت چند برابر شد من خودم از لابلای ان جمعیت شوقت را میبینم دوستی نوشته بود که بچههای ما یک روز از ما جدا میشوند و میروند دنبال زندگیشان. آن روز به جز خوراکیهایی که توی کیفشان گذاشتهایم، توشههایی هم در دلشان جاسازی کردهایم. وقتی من بچهام را با مهارت خوبی در زبان به مدرسه میفرستم، احتمالا او در اولی...